می خوام یه چیزی بگم. نمی دونم چطوری و چی؟
یه سری چیزا الآن واقعا به تخمم هم نیستن دیگه. البته نه واقعا. گاها شک می کنم در موردشون.
گاهی فکر می کنم آدما این طوری معتاد می شن آیا. اگه این طوری باشه که معتاد ها واقعا لحظات سختی را تجربه کردند.
من به شدت عقده ای هستم. و عقده ای ها محکوم به بد بودن هستند تو این دنیا.
سعی کردم همیشه از خدا بخوام که خودش یه جوری هدایتم کنه. نه این که من معلوم کنم یه سری چیزا را. اما الآن موقعیتم فکر نکنم حتی طوری باشه که خدا هم دوستم داشته باشه. واقعا آینده ام برام یه سوال مبهم و مهمه.
یه سری چیزا الآن واقعا به تخمم هم نیستن دیگه. البته نه واقعا. گاها شک می کنم در موردشون.
گاهی فکر می کنم آدما این طوری معتاد می شن آیا. اگه این طوری باشه که معتاد ها واقعا لحظات سختی را تجربه کردند.
من به شدت عقده ای هستم. و عقده ای ها محکوم به بد بودن هستند تو این دنیا.
سعی کردم همیشه از خدا بخوام که خودش یه جوری هدایتم کنه. نه این که من معلوم کنم یه سری چیزا را. اما الآن موقعیتم فکر نکنم حتی طوری باشه که خدا هم دوستم داشته باشه. واقعا آینده ام برام یه سوال مبهم و مهمه.
- ۹۲/۰۵/۲۵