اوضاعم خیلی داغون شده. قبلا تو نماز خیلی بیشتر احساس نزدیکی می کردم. الآن شاید فقط شده باشه سر کوبوندن به زمین و رفع تکلیف شاید. خیلی حیفه این نماز به این خوبی این طوری تلف بشه. خیلی هاش هم به خاطر گناهام و البته غرورم هست. غروری که حتی گاهی می گه که از خدا هم بی نیازی. (یا ایها الانسان ما غرک به ربک الکریم ) خیلی جالبه. من همونی هستم که زار می زدم خدا کمکم کنه. حالا که کمکم کردم مغرور می شم بهش. و فکر می کنم که اینا لیاقت من بودند نه لطف اون. نمی دونم که هر لحظه ای می تونه اینا را از من بگیره. گاهی حتی فکر می کنم که اشتباه هست که از خدا بخوایم چیزی بهمون بده. اشتباهه که از خدا بخوایم که بصیرتمون رو زیاد کنه. علممون رو زیاد کنه. چه بسا خیر نهایی من در بصیرت کم الآن من باشه. خدا،از همین درگاه ازت می خوام، واقعا اون چیزی که در نهایت،من می تونم بهترین بهش برسم رو بده بهم. اگه چیزی ازت خواستم که منو از اون دور می کرد،اگه زار زدم، اگه گریه کردم، اگه قسمت دادم، اما اگه به صلاحم نبودم، نهایت اون راه به بهترین سبیل مخصوص من راهی نداشت، بهم نده. حتی همین دعا. رو همین دعا هم عملش کن. اگه خودت صلاح می دونی. شاید لازم باشه گاهی چیزایی به من بدی. :)
گاهی خودمو گول می زنم با توجه به این که چون من الآن سرم شلوغه،لازم نیست زیاد تو نماز توجه کنم. یا بعدا که بزرگ تر شدم و سرم خلوت تر شد، بهتر می تونم این کارا بکنم. اما می دونم اینا گول زدن خودمه. به قول حمید،کارا را نسپارید به آینده. می گفت می شناسم کسایی که می اندازن کارا را برا بعدا،بعد هیچ کاری نمی کنند. و این البته به معنای عدم برنامه ریزی نیست. این به معنای عدم پیروی از هوای نفس هست.
به هر حال،فکر کنم نیاز دارم که همین امروز فردا (اگه خود این به تعویق انداختن کار ها نباشه ) بشینم و یه راهی بچینم برای نمازم. قبلا خوب بودم. یا حد اقل فکر می کردم که خوبم. اما شاید به خاطر این که می ترسیدم از پیشرفت سریع،شاید حتی نوعی از قصد،اون خوب بودن تو نماز را از دست دادم. ولی بهش نیاز دارم. نماز خوبه. خوبه. خوبه. :)
فکری خواهم کرد ایشا... در مورد این که چی کار باید بکنم و چطوری این کار را بکنم در مورد نماز. تا هم عملی باشه. و هم بر طبق هوای نفس نباشه. و هم با برنامه باشه و اعتدال را همراه با روحیه جهادی حفظ کنه. (خیلی اوقات به بهانه اعتدال محوری،تسلیم هوای نفس می شم. روحیه جهادی از دست می ره. گاهی فکر می کنم که این جهادی بودن،با اعتدال مخالفه. )
پ.ن.: امشب بابام هم یه تیکه ای انداخت که چرا این قدر نمازم رو سریع می خونم. البته وقتی فهمید فقط یکیش رو خوندم گفت اشتباه کرده و فکر می کرده دو تاش را این قدر سریع خوندم. ولی واقعا خیلی سریع دارم می خونم. شاید فقط از روی اجبار و اکراه.
کمک کن خدا. سعی می کنم اراده کنم. :)
گاهی خودمو گول می زنم با توجه به این که چون من الآن سرم شلوغه،لازم نیست زیاد تو نماز توجه کنم. یا بعدا که بزرگ تر شدم و سرم خلوت تر شد، بهتر می تونم این کارا بکنم. اما می دونم اینا گول زدن خودمه. به قول حمید،کارا را نسپارید به آینده. می گفت می شناسم کسایی که می اندازن کارا را برا بعدا،بعد هیچ کاری نمی کنند. و این البته به معنای عدم برنامه ریزی نیست. این به معنای عدم پیروی از هوای نفس هست.
به هر حال،فکر کنم نیاز دارم که همین امروز فردا (اگه خود این به تعویق انداختن کار ها نباشه ) بشینم و یه راهی بچینم برای نمازم. قبلا خوب بودم. یا حد اقل فکر می کردم که خوبم. اما شاید به خاطر این که می ترسیدم از پیشرفت سریع،شاید حتی نوعی از قصد،اون خوب بودن تو نماز را از دست دادم. ولی بهش نیاز دارم. نماز خوبه. خوبه. خوبه. :)
فکری خواهم کرد ایشا... در مورد این که چی کار باید بکنم و چطوری این کار را بکنم در مورد نماز. تا هم عملی باشه. و هم بر طبق هوای نفس نباشه. و هم با برنامه باشه و اعتدال را همراه با روحیه جهادی حفظ کنه. (خیلی اوقات به بهانه اعتدال محوری،تسلیم هوای نفس می شم. روحیه جهادی از دست می ره. گاهی فکر می کنم که این جهادی بودن،با اعتدال مخالفه. )
پ.ن.: امشب بابام هم یه تیکه ای انداخت که چرا این قدر نمازم رو سریع می خونم. البته وقتی فهمید فقط یکیش رو خوندم گفت اشتباه کرده و فکر می کرده دو تاش را این قدر سریع خوندم. ولی واقعا خیلی سریع دارم می خونم. شاید فقط از روی اجبار و اکراه.
کمک کن خدا. سعی می کنم اراده کنم. :)
- ۹۲/۰۳/۰۶